سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که میانه‏روى گزید ، درویش نگردید . [نهج البلاغه]
راهیان حرم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» معرفی نجف آباد

سابقه تاریخی نجف‌آباد
دکتر نعمت‌الله ایزدی
رئیس انجمن دوستداران میراث فرهنگی نجف آباد

شهر نجف‌اباد منتسب به مولا علی‌ابن‌ابیطالب بوده و بنا بر روایت و اقوالی گوناگون در زمان صدارت شیخ بهائی و به توصیه شاه عباس هدایایی جهت مرمت و بازسازی صحن و بقعه و بارگاه حضرت مولا و کمک به مستمندان ان دیار راهی نجف اشرف بود.در منزلگاه اول چون کاروان جهت استراحت اطراق نموده،در موقع بارگیری و حرکت مجدد اشتران از محل خود حرکتی نکرده و جنب و جوشی نشان نداده و این امر به نظر کاروانیان این چنین تلقی شد که شاید مولا صلاح نمی‌داند که بارگاه ملکوتی حضرتش با اموال مجهول شاهی زینت شود.بدین منظور با پرسش از وزیر اعظم این نظر محقق شد که با این پول و جواهرات،کوشکی در این محل احداث شود و نجف‌ابادش گویند و بدین‌سان نجف‌اباد بر صحنه جفرافیا جای گرفت و چنین شد و محل اطراق اشتران را قدمگاه نامیدند و صحن و بارگاهی و رواقی بنا نهاده،این محل مامن و زیارتگاه مشتاقان و مریدان و مخلصان مولا قرار گرفت و این جایگاه در محل فعلی ساختمان شهرداری نجف‌اباد است که هنوز ارادتمندان به قدمتگاه بر نرده‌های شهرداری بند به ناز گره زده و حاجت می‌خواهند.
این قصبه را جهانگرد المانی (هانریش بروکش) در سفرنامه خود به نام (سیری در دربار سلطان صاحب قران) مرقوم داشته چنین تعریف می‌نماید که نجف‌اباد را شهری کوچک و نظیف و مهندسی دیدم که دارای خیابان‌های طویل و درختان کهن چنار و زیارتگاهی زیبا که قدمتگاهش گفته‌اند دارای صحن و رواق و درگاه و ضریحی که مامن زائرین بوده در داخل رواق سنگ سیاه بزرگی بر دیوار نصب بوده که جای پائی در ان تراشیده شده و مورد احترام مردم بوده است.
اما از دیدگاه بعضی از صاحبنظران که دنبال سرنخی بوده و قصد داشتند که این تاریخ را از زمان شیخ بهائی و شاه عباس فراتر برده موفق بوده و باید بگویم که سالیان دراز پیش از اطراق کاروان شاهی در محل فوق برادرانی چون صندل و مندل و کندل و کباد (قباد) و خواهری بنام خارو در این محل سکنی داشته و مذهب زرتشت را پیرو کرده بوده و وجود خانه‌های گبری و خرف‌خانه و اتشکده وجود زرتشتیان را در این محل ثابت می‌نماید

در سرشماری سال 1330 حدود 1930 زرتشتی در نجف‌اباد و حومه سرشماری شده و یکی از برادران فوق‌الذکر به نام صندل قناتی را در محوطه نجف‌اباد حفر نموده و آب آن را به نجف‌اباد هدایت کرده که هنوز در اسناد و نوشته‌های دولتی به نام خود او صندل ثبت شده و خواهر او هم رشته قناتی را ایجاد نموده که چون به سطح زمین وارد می‌شده به جوی خارون مهروف شده و هنوز باقی است که موید وجود قصبه در این محل قبل از نجف‌اباد فعلی بوده و این زرتشتیان با ظهور اسلام عده‌ای مسلمان شده و اعقاب انها با فامیل‌های مختلف در نجف‌اباد زندگی می‌کنند و عده‌ای کوچ کرده و به نقاط مختلف رفته‌اند.اما راجع به جمعیت و توسعه نجف‌اباد باید گفت که این شهر دارای مردمی خوش‌سلیقه با ذوق هنری مخصوص است.

خون‌گرم و مهمان‌نواز و ارام دارای جمعیتی معادل 260000 نفر از نظر وسعت اولین شهر استان اصفهان و از نظر جمعیت دومین شهر محسوب می‌گردد.دارای شهرک‌های متعدد مانند ویلاشهر،امیراباد،یزدانشهر،فیروزاباد،شیخ‌اباد و صالح اباد است.از نظر شهر سازی و معماری شهری است با تفکر شهر سازی سنتی شیخ بهائی،دارای خیابان‌های مرتب و کوچه‌های منظم و موازی است و دارای حرف قدیمی و سنتی چون:

 چاقوسازی،قیچی‌سازی،نمدمالی،سبدبافی،کلاه‌مالی،خورجین‌بافی و از همه مهمتر قالی‌بافی است.(لازم به ذکر است که چاقوی ساخت استاد علی نجف‌ابادی زینت‌بخش غرفه صنایع دستب موزه لورژور فرانسه است.)

اهالی این شهر با وجود درامد کم و عدم بضاعت،قانع ولی با بازوی توانا و همت خود اثاری چون مساجد و حمام،اسیای ابی و کاروانسرای و برج و باروهای متعدد و عصارخانه‌های چندی احداث نموده که بعضی از ان‌ها میراثی منحصر به فرد بوده و اثار باقیمانده عبارتند از:چند حمام،پنج عصارخانه،کاروانسرا و مسجد و حسینیه و اثار دیگری چون مسجد جامع جوزدان،قلعه سنگی،چاله سیاه و کاروانسرای حسنیجه و مجموعه نفیس قمشلو و حیات وحش زیبای ان که در وقت مناسب به بررسی و نگرشی بر صفحه و پرده گسترده خواهیم پرداخت باید گفت که در چند سال اخیر با کمک دوستان انجمنی به نام انجمن دوستداران میراث فرهنگی در نجف‌اباد تشکیل و به ثبت رسانیده شده است که در شناساندن و ثبت این اثار نقش بسیار مهمی ایفا نموده است.

تاریخچه نجف آباد:

شهرستان نجف‌آباد‌ در غرب شهر زیبای اصفهان در 45 درجه و 36 دقیقه طول شرقی و 31 درجه و 5 دقیقه عرض شمالی با ارتفاع 1650 متر از سطح دریا واقع شده است. این شهر چهار قرن پیش یعنی میان سالهای 1010-1022 هجری قمری همزمان با حاکمیت شاه عباس اول صفوی و به همت دانشمند بزرگ مرحوم شیخ بهایی (ره) بنا گردیده است. شهر بر اساس اسلوب خاص مهندسی و معماری دوره صفویه بنا گردیده است

درخصوص بنای آن روایات گوناگون ذکر شده است .بنا بر عقیده علما در زمان سلاطین صفوی در حدود سال 1022 هجری قمری از طرف شاه عباس اول مقداری جواهر و پول نقد برای حضرت علی(ع) اختصاص داده و تصمیم گرفته شد که وجوه مزبور به نجف ارسال شود. در این موقع مرحوم شیخ بهایی (ره) از این قضیه آگاه شد و دریافت که خروج ذخایر به خلاف مصالح ایران است و برای جلوگیری از ارسال وجوه تدبیری اندیشید. به حضور شاه‌عباس کبیر رسید و گفت دیشب در خواب حضرت علی (ع)را زیارت کردم، به من فرمودند که نجف‌اشرف را به جواهرات شما حاجتی نیست. جواهرات را صرف ساختمان شهری در نزدیکی اصفهان به نام نجف‌آباد کنید شاه را سخن شیخ بهایی مقبول افتاد و با نظارت شیخ بهایی شهر نجف‌آباد ساخته شد.

این شهر که برروی شاهراه اصفهان به مناطق غربی و شمال غربی و جنوب کشور قرار دارد، از این جهت نقش اقتصادی و ارتباطی ویژه‌ای را به عهده گرفته و تا چند دهة پیش قصبه‌ای بیش نبود. در سال 1337 هجری شمسی طبق تصمیم وزارت کشور به صورت شهر درآمد و در آن فرمانداری ایجاد گردید. است.از مهمترین صنایع این شهر بایستی به فرش دست بافت اشاره نمودکه از شهرتی خاص در دنیا برخوردار است.

مردم این شهر به علم دوستی وعالم‌پروری شهره هستند این شهر موطن متفکران واندیشمندان بسیاری است که در این شهررشد کرده و در آسمان ادب و علم و هنر ایران زمین درخشیده اند. نقش علما ومردم این شهر در به ثمر رسیدن انقلاب وحفظ وحراست از ارزشهای اسلامی به خصوص طی هشت سال دفاع مقدس بر همگان روشن وواضح است.


مى گویند در ایران قرن نوزده میلادى چه بسیار مردم شهرها که در سراسر عمر یکدیگر را نمى دیدند. چه بسیار اصفهانى که تبریزى ها را و چه بسیار کرمانى که رشتى ها را نمى دیدند و اگر نبود اصرار شاه عباس صفوى در ایام ماضى براى سفر به مشهد و حج فقرا نامیدن زیارت امام رضا(ع) شاید نسل ایرانگردى حداقل براى ایرانیان منقرض مى شد. اما امسال گفته اند ایرانى ها چهل میلیون سفر ملى انجام داده اند. یعنى دوسوم جمعیت ایران طى پانزده روز نوروز جابه جا شده است؛ از یسار به یمین و از باختر به خاور. اما ایران هنوز همان ایران قرن نوزده میلادى (آغاز عصر سلطنت قاجارى) است. نه اینکه رشد و توسعه اى در این صدساله رخ نداده باشد که تهران از قریه اى به کلان شهرى تبدیل شده و اصفهان و تبریز و مشهد و شیراز و رشت هنوز پررونق و آبادند بلکه هنوز شهریت در ایران محدود به این چند شهر و چند شهر بزرگ دیگر است و دیگر شهرها درواقع قریه هایى بیش نیستند. قریه هایى که بانک و سوپرمارکت و آژانس تلفنى و دانشگاه آزاد اسلامى دارند اما هنوز بوى کاهگلى و روستایى خود را حفظ کرده اند. اگر در جوار کلان شهرى مانند تهران حاشیه اى به نام رى و ورامین و شهرهاى کوچک پیرامون آن وجود دارد که از دل آن بیجه ها و عسکرها متولد مى شوند در حاشیه شهر بزرگى مانند اصفهان هم حاشیه اى به نام نجف آباد وجود دارد که نامش را در منازعات سیاسى قبل و بعد از انقلاب بسیار شنیده ایم. و بر خلاف حاشیه هاى دیگر چه بسیار رجال سیاسى بزرگ که از نجف آباد برخاسته اند. برخى از آنها در مقاطعى از ربع قرن اخیر مصدر قدرت و دولت بوده اند. از آیت الله منتظرى تا دکتر مصطفى معین و از اصفهانى خواننده موسیقى پاپ تا مهندس محمود حجتى که وزیر کشاورزى در دولت قبلی و نیز محسن میردامادى که از رهبران حزب مشارکت و سران مجلس ششم بود و... اما نجف آباد جزء حاشیه اصفهان نیست. ساختمان هایى که به زحمت به سه طبقه مى رسند و دیوارهایى که به ندرت از سنگ مرمر ساخته مى شوند و میدان هایى که شعاعى اندک دارند و بازارهایى که در حکم پاساژهایى محقرند. خونگرمى و میهمان نوازى و تعداد بى رقیب شهداى مردم نجف آباد هم نمى تواند رنج آنان از توسعه نیافتگى شهرى را جبران کند.(نجف آباد بیشترین شهداى جنگ ایران با عراق را دارد) نیم ساعت فرصت اما لازم است تا در انتهاى بلوارى همچون برهوت به اصفهان برسى. در اینجا فاصله توسعه نیافتگى و توسعه در حد یک پل است.. تاریخ دگرگون مى شود. از خوراک گرفته تا حجاب و از خانه گرفته تا رستوران دگرگون مى شود. گویى به دنیایى دیگر در فاصله اى اندک پا نهاده اى. آیت الله منتظرى راز این تفاوت را به درستى در تاریخ نجف آباد مى جوید. اینکه در عهد شاه عباس صفوى و به هنگام پایتختى اصفهان او فرمان مى دهد زندانیان و اسیران ارتش ایران را که از اقوام مختلف ترک و عرب و گرجى و ارمنى و... بوده اند به اطراف اصفهان یعنى همین نجف آباد تبعید کنند همانند شهرهاى اطراف تهران و ورامین که برخى مردم خراسان و شاید افغان و ترک به آن مهاجرت کردند. این گونه است که حاشیه اى در کنار متن ایجاد مى شود. برخى در همان حاشیه مى مانند و بر بى توجهى متن به خود افسوس مى خورند و شاید هم خشمگین شوند گروهى هم از زادگاه مى برند و مى گریزند و مرکزنشین مى شوند. حاشیه ها در حاشیه مى مانند و مرکزها مرکزتر و فربه تر مى شوند. شاید روزى اصفهان نجف آباد را از درون خود هضم کند همان طور که تهران شهررى را به درون خود خواند اما حتى در آن صورت هم حاشیه در حاشیه مى ماند. هزاران کیلومتر آن طرف از سرزمین هاى خشک مرکز ایران اما دنیایى یکسره متفاوت از نجف آباد و اصفهان برقرار است. در شمال ایران جهانى سبز بنا شده است که شاید کمتر مردمى از کویر ایران آن را به تمامى درک کرده باشند. اگر همه افتخار اصفهان به زاینده رود آن است چه رودها که گیلان و مازندران و گلستان را در دامان خود سیراب مى کند. در گیلان و مازندران درست به همین دلیل و نیز دلایلى از این دست مرکزى وجود ندارد که پیرامونى در اطراف آن شکل بگیرد. سرتاسر این دو استان (و شاید گلستان) در حکم شهر بزرگى است که بلوارهایى سبز آن را از هم جدا مى کند. شاید اغراق باشد اما مى دانیم که سر توماس مور متفکر بریتانیایى در ترسیم مدینه فاضله خویش شهرهایى را تصور کرده بود که درى به دریا و دروازه اى به کوه داشته باشند و این همان شهرهاى شمال است. در نور و چالوس و رویان و نمک آبرود و... شگفت آن که چه شهرهاى گمنامى در شمال ایران که از شهرهاى مشهور نه فقط زیباتر که توسعه یافته تر باشند. زیبایى محصول طبیعت است اما توسعه برآیند تمدن و شهرنشینى... بلوارهاى زیبا، خانه هاى بسیار، ماشین هاى آخرین سیستم، پمپ بنزین ها، سوپرمارکت ها، دکه هاى روزنامه فروشى، روزنامه هاى محلى، دانشگاه آزاد اسلامى، رستوران هاى مدرن، فروشگاه هاى جدید، کافى نت و... در شمال حتى تا روستاها هم رفته است. من روستایى را در گیلان مى شناسم که تاکسى تلفنى دارد و آمدن از آن به شهر از رفتن ما مردم تهران به نازى آباد سریع تر ممکن است. مسافت شهرها در گیلان و مازندران عجیب کوتاه است. تاکسى هاى میدان شهردارى رشت با هزینه اى که مردم تهران باید براى خط تجریش- انقلاب پرداخت کنند دوبار مى توانند به لاهیجان بروند و برگردند. اینچنین است که در شمال ایران متن و مرکز و متروپل وجود ندارد تا حاشیه و پیرامون شکل بگیرد. باران و کشتزار در همه جا یافت مى شود. کسى نمى تواند با سلطه بر منابع انحصارى زندگى (مانند زاینده رود که به راستى همه حیات اصفهان را تضمین مى کند) به قدرت برسد و دم از اقتدار بزند. در شمال ایران نه فقط هر شهر که هر خانه اى مى تواند مستقل زندگى کند. این گونه است که همچنان مى توان ایران را جان هاى بسیار در یک جهان یا جهان هاى فراوان در یک جان دانست. از اصفهان تا گیلان و از نجف آباد تا نمک آبرود راه بسیار است و این همان توسعه نامتوازنى است که صد سال آزگار است به آن مبتلا هستیم.

 

(نَجَف‌آباد یکی از شهرهای استان اصفهان در مرکز ایران است. )
پیشینه

این شهر که در زمان شاه عباس صفوی در 30 کیلومتری غرب شهر اصفهان تاسیس شده است دارای پیشینه فرهنگی و علمی بسیار غنی و درخشانی است. اقتصاد این شهر بر پایه کشاورزی ، تجاری و دامداری بوده است لکن امروزه با تاسیس شهرک های صنعتی متعدد در حاشیه شهر تبدیل به اقتصاد صنعتی شده است با اینکه هنوز ماهیت تجاری خود را از دست نداده است. بازار نجف آباد با رونقی که دارد ساکنین دوردست استانهای اصفهان و چهارمحال و بختیاری را به سوی خود جذب کرده است. مردم خونگرم و کاسبان با انصاف مشتریان و روستاییان و حتی ساکنین شهرکرد که مرکز استان چهار محال و بختیاری است به سمت خود می کشد و هر روز بر رونق این شهر افزوده می شود. مراکز علمی و آموزشی فراوان این شهر باعث شده تا تبدیل به مرکز تولید نخبگان کشوری گردد. مراکز دانشگاهی معتبر، حوزه علمیه پر رونق و حضور محصلین و فارغ التحصیلان نجف آبادی در راس لیست های پذیرفته شدگان در مراکز آموزشی و تحقیقاتی نشان از فرهنگ علم و هنرپروری نجف آباد است

 

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » جعفر براتی ( شنبه 84/12/20 :: ساعت 1:35 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اسرار نامهای حضرت فاطمه (س)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 13
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 11035
» درباره من

راهیان حرم
جعفر براتی
سرمایه محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم گر مهر وماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی دهم امروز بضم روضه زهراست بهشت ما این نقد را به نسیه فردا نمی دهم

» آرشیو مطالب
تابستان 1386
پاییز 1385
زمستان 1384

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
زینب
احسان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب